ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

سلام . متاهل هستم. تقریبا از نظر محبت هیچی کم ندارم و حسرت هیچ چیزی رو نداشتم. ازدواجم کاملا سنتی بود و بدون اجبار یعنی جو شهر زندگی من این طوری بود که دختر باید تو سن کم ازدواج کنه و منم تحت تاثیر این جو ازدواج کردم . بعد از عروسی تقریبا 2ماه بعد متوجه شدیم که من نازا هستم و مشکلم فقط از طریق رحم اجاره ای حل میشه از اون موقع به بعد دردسرهایه من شروع شد تهمت خانواده ی شوهرم به کلاهبرداری ما و نگفتن حقیقت ندونسته خودمون و باب ناسلزگاری شوهرم که میخواست ازدواج دوم داشته باشه ما زندگی خوبی نداشتیم تحت تاثیر اون حرفا و کارا و فهمیدن موضوع نازاییم اخلاقم بد شد و توهم میزدم که سایه هایی در کنارم میرن و میان و چند باری اون سایه ها رو دیدم و باهاشون حرف زدم و یکی دیگه از مشکلاتم هم این بود که توهم خیانت شوهرم به سرم زده بود ولی ایشون اصلا اهل این کار نبودن و نیستن ولی...قهر کردم و به خونه پدرم رفتم که خانواده ی شوهرم اصلا به روی خودشون نیاوردن باور کنید تا پای طلاق رفتیم و فقط یه صیغه بایستی میخوندیم ولی با وعده و وعید شوهرم باز برگشتم به خونش ولی زندگیمون بهتر نشد که بدتر شد هر روز هرروز تهدید به ازدواج دوباره و خیانت میکرد و واقعا از این وضع خسته شدم و باز قهر کردم و به خونه پدرم رفتم و تصمیمم واسه طلاق جدیه و دوست دارم درس بخونم تو یه شهر دیگه و روی پای خودم بایستم ولی پدرم مخالفت شدید کرد که اگر طلاق گرفتی حق نداری زندگی مستقل دلشته باشی و واسه ذرس به جای دیگه ای بری و من با این که از شوهرم متنفرم ولی پجبورم به خاطر ارزوهام باهاش زندگی کنم چون واقعا مجبورم و راه دیگه ای ندارم واقعا نمیددنم چیکار کنم نمیدونم😑ببخشید من وقتی عصبانی پیش پلکم میپره و لرزش دست و پا میگیرم و تمام بدنم داغ میشه و درد قلب میگیرم اینا برای چی میتونه باشه به نظرتون؟


مشاور (خانم قربانی)

عرض سلام و احترام دارم خدمت شما دوست عزیز و ممنونم به سایت راسخون  اعتماد داشتی و مشکلت رو با ما مطرح کردی.
همراه گرامی، در ابتدا از اینکه نمیتونی مثل خیلی از زنهای دیگه، بعضی از مراحل مادر بودن رو تجربه کنی، متاسف شدم و از خداوند قادر متعال میخوام که به دست عنایت خودش، موانع رو برطرف کنه و دلشاد بشید.
همونطور که خودت حس کردی، هر ادمی بعد از ازدواج دوست داره با در آغوش گرفتن فرزندش، شادی و لذت زندگیش رو صدچندان کنه. حالا هم همسر شماو خانوادش هم به دنبال این قضیه، سردرگم شده و به دلیل ناآگاهی و... باعث تشویش و بهم خوردن زندگی شما شدند. فرزندآوری از اهداف ازدواجه اما اگر محقق نشه لزوما نباید به فروپاشی کانون خانواده  بیانجامه. مخصوصا که ظاهرا شما مشکل خاصی در ارتباط تون نداشتید.
لازمه بود برای رفع مشکل، سیر منطقی و راه حل ارائه شده ،طی میشد و یا باخلاقیت خودتون راه حل جدید و کم دردسرتری رو می آفریدید. متاسفانه بروز اختلافات و عدم مدیریت صحیح زوجینی شما( به دلیل کم تجربگی وخامی)، باعث شکاف بین شما وهمسرتون شده،  پیشنهاد میدم همراه باهم به مشاور متخصص مراجعه کرده و قبل از طلاق رسمی  راه های نرفته رو هم امتحان کنید. شما باید بدونید که فقط برای زندگی کردن در اون زندگی میتونید بمونید نه برای فرار از تسلط والدین و رسیدن به آرزوهاتون؛ چون اولا شما در خانه همسرتون، نقش و وظایف همسری دارید و لازمه مسئول ارامش همسرتان باشید (که گویا این ارامش قبلا بهم ریخته) و شما از این نقش و وظیفه گریزانید و ثانیا، بعد از مدتی از همین وضعیت و طلاق عاطفی خسته تر خواهید شد و دوباره به طلاق رسمی اقدام میکنید، مخصوصا اگر به فعالیت علمی و استقلال و اعتماد به نفس بیشتری برسید و فاصله هاتون بیشتر بشه. اگر واقعا قصد زندگی ندارید و فقط دنبال فرار سلطه دیگران هستید، این کار شما اشتباهه و جوری سوء استفاده از همسرتونه و همین امر به نوبه خودش میتونه باعث طعنه بیشتری از جانب همسرتون و خانوادش  بشه و آزرده خاطر بشید. اگر نمیخواهید به خانه پدرتون برگردید به دنبال اصلاح زندگی موجودتون باشید و اگر هم همچنان از اصلاح زندگی تون ناامید هستید، توصیه میکنم قاطعانه تصمیم بگیرید و مسیر آینده تون رو مشخص کنید و باعث اتلاف وقت و انرژی وافسرده کردن خودتون و همسرتون در یک رابطه عاطفی سرد، نباشید. این هم برای شما و هم برای همسرتون بهتره.
در مورد مسائل بعد از طلاق،  توجه داشته باشید که در زمان مطلقه بودن، نوع استقلال و شرایط متفاوت با دوره های قبلی خواهد بود. پدر شما خودش رو مسئول شما میدونه و التزام داره که از شما حمایت و مراقبت کنه وشما خودتون رو کاملا مستقل از هر قیدی میدونید. تعریف های شما و خانواده تون، از دوران پس از طلاق یکی نیست و نخواهد بود. شمابه دنبال فاصله گرفتن از گذشته و خاطرات اون و یافتن مسیر اینده، اونها نگران تنهایی و پشتیبان نداشتن شما. ظاهرا شما در شهر کوچکی زندگی میکنید و هنوز سنت ها در اون حاکمه وافراد اون نسبتا به طلاق و زن مطلقه، حساس ترند.خانواده شما هم تحت تاثیر این افکار خواهند بود و اگر نتونن به خوبی این قضیه رو هضم کنن، باعث رنجش شماو خودشون خواهند شد. لازمه اگر به طلاق رسیدید، نشستی صمیمی با والدین تون داشته باشید و هردو طرف از دغدغه ها ، مسائل و برنامه های اینده صحبت کنید تا به درک و بینش مشترک برسید. این تفاهم میتونه زمینه ساز همراهی بیشتر خانوادهبا شما بشه  و شما هم بدون مقابله و جبهه، پیشنهادات اونا رو بررسی کنید و به نتایج و اهداف برسید. به هر حال دوره پس از طلاق دوران پرفراز و نشیبی بوده و به سادگی وبدون حمایت اطرافیان، فشار زیادی به شما وارد خواهد کرد. با توجه به این توضیحات، لازمه شما مجدا اصول تصمیم گیری تون رو بررسی کنید و طبق دلایل، به نتیجه شفاف برسید و به قول معروف سنگ هاتون رو وا با خودتون وابکنید و به دنبال دولا دولا شتر سواری کردن نباشید.
پرش پلک و.. ناشی از اضطراب ها و خشم فروخفته شماست که میتونید با اموزش کنترل خشم و مدیریت هیجانات، در کارگاه های روانشناسی، با بکارگیری فنون رفتاری و شناختی، اونها رو رفع کنید.
اگر این قضیه شدت زیادی داره از درمان دارویی کمک بگیرید و یا با مصرف دارهای گیاهی مثل گل گاوزبان و.. ، اضطراب و تنش تون رو کاهش بدید تا خودبخود تیک ها تون برطرف بشه.
شاد و سربلند باشید.

بیشتر بخوانید:
راهکارهای افزایش اعتماد به نفس